پیامهای تربیتی برای والدین

فرزندان ما شاخه های گلی هستند که خودمان آنها را پرورش داده ایم، ولی تا چه اندازه برای تربیت اصولی آنها گام برداشته ایم.

پدر و مادر عزیز!

با رعایت چند اصل مهم، می توانیم به تربیت اجتماعی فرزندانمان بپردازیم:

به فرزندانمان اجازه دهیم پرسش های خود را مطرح کنند و سپس با گشاده رویی و با زبان خودشان، به آنها پاسخ بدهیم و هرگز با خشم و ناراحتی، روحیه پرسشگری آنان را سرکوب نکنیم.

به فرزندانمان فرصت بدهیم تا در مسائل مربوط به خودشان، رأی و عقیده ای را برگزینند و از فکر و هوش خود کمک بگیرند.

آنان را به مهمانی ها ببریم و اجازه دهیم در حد دانسته هایشان اظهار نظر کنند و در برابر دیگران سخن بگویند.

همه مشکلات آنان را برایشان حل نکنیم، بلکه بگذاریم در مواردی با مشکلات روبه رو شوند تا با ابتکار خود، موانع را از سر راهشان بردارند. معلمان ریاضی پس از آنکه فرمول ریاضی را به شاگردانشان یاد می دهند، برای نمونه، یکی دو مسئله برایشان حل می کنند. پس از آن، شاگردان را به حال خود می گذارند تا فکر و ابتکارشان به کار افتد و پرورش یابد.

واقعیت های زندگی را برایشان شرح دهیم تا از تلخ و شیرین و پستی و بلندی آن آگاه شوند.

با پرورش حس همدردی و همکاری در آنان، برایشان رضایت خاطر فراهم کنیم.

اصول سازگاری با دوستان و برادران و خواهران را به آنها بیاموزیم تا روحیه و توان سازش و زندگی با دیگران، در آنها تقویت شود.

پدر و مادر عزیز!

یادمان باشد مراقبت همیشگی از فرزندانمان امکان پذیر نیست. پس باید تلاش کنیم تا:

اصول اساسی اخلاق و روش های درست زندگی را در محیط خانه به فرزندانمان بیاموزیم.

محیط خانه را کانون آسایش و مهرورزی قرار دهیم تا فرزندانمان بهتر و با آرامش بیشتر پرورش یابند.

با علاقه و رفاقت با فرزندانمان رابطه برقرار کنیم، نه با تندی و خشونت و زور.

اگر کسی بدون آگاهی از ساختمان ماشین و شیوه کار کردن با آن، بخواهد آن را به کار بیندازد، بر اثر آشنا نبودن با ساختار ماشین، آن را از حرکت باز خواهد داشت.

پدر و مادر عزیز!

فرزندانمان شاهکار آفرینش اند و با این همه لطافت و ظرافت هایشان از هر ماشینی پیچیده تر و اسرارآمیزترند. بیایید به اسرار این شاهکار آفرینش بیشتر توجه کنیم تا آنها را در معرض اختلال های رفتاری قرار ندهیم.

با شتاب زدگی نمی توانیم استعدادهای فرزندانمان را مشخص کنیم، پرورش استعدادهای آنان نیازمند امکانات بسیار گسترده ای است.

به فرزندانمان اجازه دهیم آزاد بیندیشند و نیروی فکری شان را درست به کار گیرند.

پدر و مادر عزیز!

بیایید حدود دوستی فرزندانمان را با روایتی زیبا و ارزشمند از امام صادق(ع) مشخص کنیم. آن حضرت فرمود:

دوستی و رفاقت با دیگران حدود [و معیارهایی] دارد، کسی که همه آن حدود را نداشته باشد او را دوست کامل برای خود انتخاب نکن و آن کس که هیچ یک از آن حدود را ندارد، درحقیقت دوست نیست.

اول: ظاهر و باطنش در برابر تو یکسان باشد.

دوم: زیبایی و زشتی تو را زیبایی و زشتی خود بیند.

سوم: رسیدن به مال و مقام، رفتارش را با تو عوض نکند.

چهارم: در باب رفاقت و دوستی، آنچه را در اختیار دارد، از تو مضایقه نکند.

پنجم: هنگام سختی ها و مصیبت ها تو را تنها نگذارد.[1]

پدر و مادر عزیز!

بی دقتی در دوست یابی فرزندان، حسرت و پشیمانی همیشگی را به دنبال خواهد داشت. در قرآن کریم چنین تصویری از حسرت در آیه 28 سوره فرقان ارائه شده است: «یَا وَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا؛ ای وای بر من! کاش فلان فرد گمراه را دوست خود انتخاب نکرده بودم».

پدر و مادر عزیز!

اگر می خواهید فرزندانتان ارزش ها را از ضدارزش ها تشخیص دهند و اعمال ضدارزشی را انجام ندهند، آنها را هنگام انجام دادن کارهای خوب، در حضور دیگران تشویق کنید و درصورتی که عمل بدی از آنها سر زد، براساس روش های مرحله ای که در ادامه آمده است، با آنها برخورد کنید:

  1. نادیده گرفتن اشتباه؛
  2. تذکر دادن با شیوه درست؛
  3. ترساندن؛
  4. تنبیه کردن.[2]

یادمان باشد:

در تربیت کودک، مسئله مهم تر از افزودن بر معرفت و اطلاعات کودک، این است که به او بیاموزیم چگونه انسانی باشد.

از مهم ترین هدف ها در تربیت کودک، سازگار کردن وی با خود و ایجاد توانمندی برای مهار خویشتن است.

در پاره ای از موارد، آنچه درباره تربیت می دانیم، بسیار خطرناک است؛ چون نادرست است. برای مثال، اگر تربیت کردن کودک را فقط نصیحت کردن وی بدانیم، این بسیار خطرناک است. پس بهتر است دانسته های غلط خود را اصلاح کنیم.

قانون تربیت هر کودکی در فطرت او پنهان است و هر فردی متناسب با طبیعت خویش، قانون جداگانه ای برای رشد و تعالی دارد.

اگر تصور کنیم تربیت کردن، یعنی آراستن شخصیت بیرونی و چهره ظاهری کودک به آنچه خود می پسندیم، از مفهوم

تربیت دور شده ایم.

اگر کودک در دوران کودکی اش کاملاً کودکی نکند، در دوران بزرگ سالی به شکلی ناپسند و ناهنجار کودکی خواهد کرد و روحش همچنان کوچک باقی خواهد ماند.

کودکی که به دلیل فشار والدین، با ظاهرسازی، مؤدب، ساکت، سربه زیر و منظم باشد، در بزرگ سالی به شدت حیله گر و متظاهر خواهد بود.

یکی از علت هایی که بچه های امروز، ارزش های والدین را نفی می کنند و رفتار و شیوه بزرگ سالان را نمی پذیرند، این است که از راه نصیحت شنوی مجبور به بزرگی کردن شده اند، ولی همیشه از این گونه بزرگ شدن بیزار بوده اند و خاطره های بدی دارند.

هیچ موجودی به اندازه کودک، آماده ساخته شدن نیست، ولی معمولاً والدین، کودک خود را در محدوده ظرفیت زمان و مکان خویش رشد می دهند، آن هم ناقص.

اگر می دانستیم تربیت چه چیز «نیست»، بهتر می فهمیدیم تربیت چه چیز «هست» و اگر می دانستیم چه راه هایی به تربیت نمی انجامد، بهتر می فهمیدیم چه راه هایی به تربیت می انجامد.

در تربیت فطری و طبیعی کودکان، تمام تلاش ها باید صرف چگونه تأیید کردن آنها شود، نه چگونه تغییر دادن و ساختن آنها.

تربیت کودک، یعنی فراهم کردن امکان تجربه شخصی برای او تا خود، حقیقت را کشف کند.

والدین نباید مانند نجاری عمل کنند که چوب را براساس آنچه می خواهد، می تراشد و شکل می دهد، بلکه مانند باغبان باید مراقب باشند که گیاه در تعامل با محیط سالم پرورش یابد.

تربیت کودک، با پرورش حس «زیبایی دوستی « آغاز می شود، با انگیزه «حقیقت جویی» قوّت می یابد و با «خودشکوفایی» کامل می گردد.

مهم ترین و مفیدترین قاعده سرعت بخشیدن به تربیت کودک، دوری کردن از صرفه جویی در وقت است. برای این امر مهم باید حداکثر وقت را صرف کرد. اگر کودک برای رسیدن به حقیقتی سه روز وقت صرف کند تا آن را خودش کشف کند، بهتر از آن است که همان حقیقت را در عرض یک ربع برایش توضیح دهیم.

مردان بزرگ، «قلب هایی کودکانه» در سینه دارند، پس چگونه است که ما خواهان قلب های بزرگ در کودکان هستیم؟

کودکی که با نگاهش همواره دیگران را تعقیب می کند، همیشه نگران آن است که در تیررس نگاه پنهان دیگران قرار گیرد. از همین نگاه های نگران کودک می توان به نگرانی های درونی او پی برد.

کودک دوست دارد همه چیز را تغییر دهد و از این کار لذت می برد؛ زیرا ایجاد تغییر، نوعی نوآوری به شمار می رود. اگر کودک میل بیشتری به نابود کردن دارد، از روی شرارت نیست، بلکه به این دلیل است که دوست دارد همه چیز را تغییر دهد.

برای کودکی که هیچ انگیزه ای در زندگی ندارد، بهترین درمان این است که با کودکی باانگیزه، ارتباط برقرار کند.

کودکان را باید به خاطر خودشان دوست بداریم، نه برای آنچه از آنها انتظار داریم انجام دهند.

آنچه «هستیم»، ما را بهتر معرفی می کند تا آنچه «می گوییم». فرزندان ما نیز همان می شوند که ما هستیم، نه همان که ما می خواهیم.

برای کودک هیچ آرزویی آن قدر سریع برآورده نمی شود که کاری را که شروع کرده است، خودش تمام کند. به کودکان یاد بدهیم کارهایی را که آغاز کرده اند، با نظم و دقت و جدیت، تمام کنند.

اگر پیش از اینکه کودک چیزی را دوست بدارد، او را به دوست داشتن آن وادار کنیم، محبوبیت آن چیز را نزد کودک به تأخیر انداخته ایم.

هنگامی که بچه ها با هم دعوا می کنند و حتی زدوخوردی کودکانه پیش می آید، باید تنها با مراقبت غیرمستقیم، زمینه ای فراهم کنیم که خودشان به اختلاف پایان دهند و اجازه ندهیم با پیدایش کوچک ترین اختلافی، برای حل کردن آن به سراغ ما بیایند.

تعریف و ستایش بیش از اندازه از کودک، مانع می شود که او واقعیت های موجود را کشف کند و فرصت خودیابی را نیز از دست می دهد.

[1]. بحارالانوار، ج 71، ص 173، ح1.

[2]. داستان شگفت انگیزی از تربیت فرزند، ص 97.

گردآورنده و تایید کننده :مریم فرهادی -معلم پایه اول دبستان پسرانه امام حسین(ع)شماره2


برچسب
امتیاز شما به این محتوای آموزشی ؟ جمع امتیاز 0/20