شاهنامه فردوسی

چکیده:

کتاب گرانسنگ شاهنامه بخشی از تاريخ و هويت کشور ايران را تشکيل می دهد . هرمخلوقی که از ابتدای آفرينش پا به عرصه ی وجود گذاشته است : انسان و شيطان ، خير و شر ، نماد نيکی و بدی ، بيگناهی و گنهکاری در اين حماسه ی مکتوب به طور مشخصی توصيف شده اما نه به شکل يک متن تاريخی که شفاف و بی پيرايه باشد بلکه توجه به آرمان های نسل های گذشته و روايات حک شده در اذهان مردم عادی و کندو کاو در اساطيرمندرج در کتب کهن پارسی مانند کتب پهلوی و آيين زرتشتی است که تار و پود افسانه های شاهنامه را در هم تنيده است . فردوسی درهنگام تدوين افسانه ها و سرودن اشعار ساده ی شاهنامه با انديشه غنی خود توانسته است پندار ، جادو ، رويا و واقعيت را در هم آميزد و مخاطبانش را شيفته ی خود کند .

کلیدواژه: اسطوره، شاهنامه، فردوسی، افسانه.

مقدمه

تاريخ بشر اسطوره و حماسه را پيوند داده است. تفكربشراز بخش آگاه وناخودآگاه مغز انسان بوجود مي آيد. اگر خيال وانديشه گاهي همگون شده اند ، به خاطر نمود آن تصورات در واقعيت بوده است. ادبيات حماسي حكايات تاريخ و تمدن را در زمان و مكان خاص مورد بررسي قرار میدهد. ادبيات حماسی تکيه بر تاريخ و تمدن دارد. نويسندگان ، شعرا ، اديان در گوشه و کنار جهان به اين موضوع پرداخته اند. برخورد تمدن ها با يکديگر به سبب فتح فرمانروايان ، مهاجرت اقوام از شمال به جنوب يا شرق به غرب يا برعکس نوعی تاثير گذاری در فرهنگ ها را درپی داشته است. وقتی که از ايران آريايی سخن گفته می شود ، اقوام هندواروپايی را بايد شناخت که از سرزمين های شمالی به سمت جنوب و آب و هوای معتدل سرازير و سپس به چندين شاخه تقسيم شدند. تاريخ تمدن بشر ی آکنده از اسطوره هاست. اسطوره با حماسه پيوند دارد. اگر به داستان های شاهنامه بنگريم می بينيم که هر يک از شخصيت های آن پيشينه ای در باور مردم ، تاريخ ثبت شده يا نشده ی زمان های گذشته دارد. بسياری از نويسندگان که به موضوع اسطوره در تاريخ ادبيات پرداخته اند با عشق به ياد آوری و ثبت گوشه های نهفته دريچه ای به سوی نور و آگاهی گشوده اند …از آن جمله دکتر مهرداد بهار که تاليفات پرشمارش تحسين همگان را برانگيخته است .دکتر ژاله آموزگار وديگر نويسندگان غير ايرانی با توجه به ادبيات سترگ و چشمگيری چون شاهنامه ، از پيکره و پوسته ی بيرونی به درون و ژرفای افسانه ها راه يافته و سرشت اسطوره ها را در رابطه با افسانه ها نمايان ساخته اند.

اسطوره يک نوع تاريخ مقدس را حکايت می کند و واقعه ای را بازگو می کند که در زمان ازلی آغازين يا همان زمان اساطيری ” آغازها” رخ داده بود. به عبارت ديگر ، اسطوره توضيح می دهد که چگونه به واسطه اعمال موجودات فوق طبيعی ، واقعيتی به وجود آمد. چه کل واقعيت يا همان جهان هستی و کائنات باشد و چه فقط بخشی از واقعيت – به طور مثال ، يک جزيره ، گونه ای از گياهان ، نوع خاصی از رفتار انسانی ، رسم يا آيينی رايج. پس اسطوره هميشه روايتی از يک ” آفرينش است و روايت می کند که چگونه چيزی ايجاد شدو به وجود آمد. اسطوره فقط چيزی را تعريف می کند که واقعا” رخ داده و خود را کاملا” آشکارساخته است. نقش آفرينان در اسطوره ها ، موجودات فوق طبيعی هستند. آن ها عمدتا” به خاطر کارهايی که در دوران راز آميز و فراتر از تجربه و شناخت بشری در ” زمان های آغازين ” انجام داده اند شناخته می شوند. به اين ترتيب است که اسطوره ها عملکرد آفرينشگر خدا را آشکار می سازند و تقدس ) يا صرفا” فوق طبيعی بودن ( کارها و نتيجه ی عملکردشان را نشان می دهند. به طور خالص ، اسطوره ها ، دخالت ها و موفقيت های مختلف و گاه چشمگير آن چه را مقدس ( يا فوق طبيعی ) است در جهان شرح می دهند. همين دخالت ناگهانی امر مقدس است که جهان را درواقع ايجاد می کند و آن را به صورت کنونی اش در می آورد. به عالوه ، در نتيجه ی دخالت موجودات فوق طبيعی است که خود انسان هم به شکل کنونی اش موجودی ميرنده ، دارای جنسيت ( مرد و زن ) و فرهنگی در آمده است

شخص با دانستن و شناختن اسطوره ، منشاء اصلی و ” خاستگاه ” چيزها را می شناسد و بدين ترتيب می تواند به دلخواه خودش بر آن چيزها تسلط داشته باشد و از آن ها درست استفاده کند. اين يک دانش يا شناختی ” خارجی” و انتزاعی نيست بلکه شناختی است که شخص با اجرای مناسک و مراسم آيينی آن را “تجربه می کند ” يا از طريق بازگويی اسطوره طبق مراسم و تشريفاتی خاص و يا از طريق اجرای آن مراسم آيينی ويژه ای که توجيه کننده و دليل آن است. شناخت مبداء و تاريخ مثالی چيزها، نوعی سلطه ی جادويی برآن ها به بار می آورد. اما اين دانش و شناخت در عين حال راهگشای تفکر و تعمق در باره منشاء پيدايش و ساختارهای جهان می شود. حافظه را به عنوان نوع برتر و شاخص دانش و شناخت می دانند. آن کسی که می تواندبه ياد آورد از قدرت دينی – جادويی ارزشمندتری حتی در مقايسه با آن کسی که منشاء پيدايش چيزها را می شناسد و می داند برخوردارست. برای انسان مذهبی آن شالوده و مبنای اصلی قبل از هستی و حيات قرار می گيرد و مقدم بر هستی است. اين هم در مورد انسان جوامع مشرق زمينی و جوامع ابتدايی صدق می کند و هم در مورد انسان يهودی ، مسيحی و مسلمان. انسان به خاطر رشته ای از وقايع که در ابتدا رخ داده ، آن چيز ی شده که امروز هست. اسطوره ها همين وقايع را برای انسان تعريف می کنند و در اين ضمن برايش توضيح ميدهند که چگونه و چرا به اين شيوه خاص شکل گرفته و ساخته شده است. برای انسان مذهبی ، هستی يا حيات اصيل و حقيقی در آن لحظه ای آغاز می شود که اين تاريخچه ی آغازين يا تاريخ ازلی به او ابلاغ شده و او پيامد ها و نتايج آن را می پذيرد. اين تاريخ ازلی هميشه تاريخی مقدس است زيرا نقش آفرينان آن موجودات فوق طبيعی و نياکان اساطيری هستند.

اسطوره‌های ایرانی

اسطوره های ايرانی قصه ها و داستان های کهن هستند که موجوداتی خارق العاده يا ماوراء طبيعی را شامل میشوند. اين اسطوره ها که از گذشته ی افسانه ای ايران بر جای مانده اند ديدگاه های جامعه ای را منعکس میکنند که در آغاز به آن تعلق داشته اند. ديدگاه های اين مردم نسبت به رويارويی خير و شر ، اعمال خدايان و دلاوري های قهرمانان و موجودات افسانه ای اسطوره اي در فرهنگ ايرانی نقش مهی را ايفا میکنند و چنانچه در بافت تاريخ ايران به آن ها توجه کنيم آن ها را بيشتر درک خواهيم کرد. برای اين منظور الزامیست که مرز های سياسی جديد را ناديده بگيريم و تحوالت تاريخی ايران بزرگ را محور توجه قرار دهيم ، ناحيه پهناوری که بخش های وسيعی از آسيای ميانه را در فراسوی مرز های ايران شامل میشود. جغرافيای اين منطقه با سلسله جبال های مرتفع آن ، در بسياری از افسانه‌های اسطوره شناختی نقش مهمی ايفا میکند. اگرچه گزارش های باستان شناختی مربوط به ايران از تمدنی حکايت میکند که به 1444 سال قبل از ميلاد باز میگردد… هزاره ی دوم قبل از ميلاد  عصر مهاجرت به شمار میآيد ، زيرا پيدا شدن نوع جديدی از سفال در ايران غربی که شبيه به اشياء ساخته شده در شمال شرقی ايران در دوره های پيش تر است ، از ورود مردمانی جديد حکايت میکند. اين سفال ها که رنگشان از خاکستری روشن تاسياه است متعلق به حدود 1444 سال قبل از ميلاد است. اين سفال ها ظروف خاکستری اوليه يا آهن يک ناميده شده است و اين نام دوم نشان دهنده عصر آهن در اين ناحيه است( کرتيس، 1374)مهاجرت مردمان ايرانی زبان به ايران يکی از مسائلی است که فراوان مورد بحث قرار گرفته است و بسياری از پرسش های مربوط به چگونگی اين مهاجرت همچنان بدون پاسخ مانده است. به يقين میتوان گفت که در قلمرو هايی واقع در دامنه های جنوبی رشته کوه البرز و در ايران غربی جايی که مقبره های سنگی از اشياء مهم و ارزشمند انباشته میشد ، با نوعی گسيختگی سنت ها موجه هستيم. برمبنای شواهد زبانی، اين مردمان تازه وارده را در زمره ی اقوام هندوايرانی قرار داده اند که برای مدتی طولانی در چارچوب سنت های مشترک به صورت عشيره ای در استپ های آسيايی روسيه میزيسته اند. اين دو گروهی که به لحاظ زبانی با يکديگر مرتبط بودند سرانجام از يکديگر جدا شدند و به سمت جنوب مهاجرت کردند. در ميانه ی هزاره ی دوم قبل از ميلاد گروه ايرانی از طريق گذرگاه های هموار جنوب شرقی دريای خزر وارد قلمرو های مرتفع ايران شده بود ، حال آن که قبايل هندی به شبه قاره هند مهاجرت کرده بودند.نخستين اشاره مشخص به يک قبيله ايرانی ، يعنی مادها ، در متون آشوری قرن نهم قبل از ميلاد ثبت شده است … امپراطوری هخامنشی به رهبری کورش کبير از ادغام قبايل خويشاوندی مادی و پارسی شکل گرفت و از حدود سال 004 ق.م. تا فتح آن به دست اسکندر کبير در سال 331 ق.م. قدرت مسلط دردنيای شرق باستان بود. دوران حاکميت بيگانه به وسيله اسکندر و اميران يونانی او ، يعنی سلوکيان ، کوتاه بود. سپس پارت های اشکانی که اصالتا” يک گروه عشايری ايرانی زبان از شمال شرقی بودند به جنوب شرقی دريای خزر مهاجرت کردند … پارتيان طی سه قرن و نيم بعدی نيروی سياسی عمده در شرق نزديک باستان و دشمن اصلی رومی ها بودند. بعد از پارتيان سلسله ساسانی بنيان نهاده شد. در پی ظهور اسلام و فتح ايران به دست اعراب در سال 142 ميلادی سلسله ساسانی منقرض شد …(کرتيس، 1374)ريشه اساطيری شاهنامه فردوسی هرچند مبنای اساطيری شاهنامه امری مسلم است. اما حماسه ملی ايران تاليفی از نوع تاريخ ايام و کارنامه ی شاهان دارد و آن چه اسطوره محض بوده اينک به صورت بخشی از تاريخ و پاره ای از آن وانمود شده است . اگر به متون اوستايی استناد کنيم ، کيکاووس و کيخسرو که پادشاه هفت کشورند و بر مردمان ، ديوان و جادوان و پريان مسلطند مانند هوشنگ و تهمورث اساطيری اند پس پادشاهان پيشدادی و کيانی يا دست کم بسياری از آن ها جنبه ی اساطيری دارند ، حتی میتوان گفت که کيکاووس يک شخصيت اساطيری هندوايرانی است. رستم و سهراب نيز سگزی اند و به افسانه های سکايی مربوط‌اند ( بهار ، 1371 ،90) حماسه ملی ايران آميزه ای از اسطوره و تاريخ است. انبوهی از داستان های پهلوانی ايران باستان که بيشترشان سرشت و پيشينه ی اساطيری دارند و گونه های جديد و نو پرداخته ی افسانه های کهن اند و مبالغی اخبار پراکنده ی تاريخی که آن ها نيز اغلب با افسانه آميخته و به شيوه حماسی بازگو شده اند. تلفيق سامان پذيرفته و تا حدی همنواخت شده ی اين دو گونه روايات سنتی ، تار و پود حماسه ايران را تشکيل میدهد. اسطوره های کهن که از دير باز آرايش حماسی به خود گرفته و به صورت افسانه های پيشينيان و سرودهای پهلوانی کيان و يالن در ميان مردم ، به ويژه در ايالت های شرقی ايران بر سر زبان ها بودند ( سرکاراتی ، 1398 ، 21 ).

 شاهنامه فردوسی

شاهنامه کتاب تاريخ است که فردوسی از روی خدای نامه ی پهلوی سروده و بسياری از رويداد ها که در اوستا بدان اشاره شده در شاهنامه نيز آمده ست. شاهنامه ی ابو منصوری که ماخذ اصلی شاهنامه فردوسی است به امر ابومنصور طوسی والی طوس و سپهسالار خراسان و به دستياری چهار تن از زرتشتی های خراسان و سيستان تحت نظارت وزيروی ، ابومنصورمعمری در سال 331 ه.ق. تدوين شده و ظاهرا” مبتنی بر مجموعه ای از روايات خداينامه و کتب ديگر مثل يادگار زريران ، کارنامه ی اردشير بابكان و داستان بهرام چوبين بوده است. قسمت اساطيری شاهنامه بيشتر بر عناصر مختلف آريايی) به ويژه اوستايی ( مبتنی است)اوشيدری،1387، 340(

اين اثر حماسی ، اسطوره ها ، افسانه ها و تاريخ پيش از اسلام را توصيف میکند. فردوسی در توس ( خراسان) و در خانواده ای زمين دار) دهقان ) متولد شد.او شاهنامه ی خود را در حدود سال 1414 ميلادی يعنی سه قرن و نيم پس از فتح ايران به دست اعراب به انجام رسانيد. شاهنامه که به فرمانروای غزنوی ، سلطان محمود تقديم شد نه تنها يک اثر ادبی فوق العاده مهم به شمار میآيد بلکه منبع ارزشمندی از اطالعات درباره سنت ها ، آداب و رسوم و فرهنگ عاميانه ی ايران پيش از اسلام است ) کرتيس،1374 ،33( در کتاب متن های پهلوی که ازنظر اساطيری ، جغرافيايی و اجتماعی دارای اهميت ويژه ای است از نظر تطبيق ادبيات حماسی ميانه ی ايرانی با شاهنامه ی فردوسی نيز داستان يادگار از اهميت زيادی برخوردارست) بهار ، 1371 ،22 ( فلسفه ی آن دوران نيز با پيدا کردن نماينده و گزارشگر و شاعر خرد باور و انديشه ورز و هوشمندی مانند فردوسی نيک انجام شده است. در شاهنامه می‌توان به اسطوره‌هایی برخورد که در متن زیر به تعدادی از آنها اشاره خواهد شد.

ايزدان و فرشتگان اساطيری

ایزدان و فرشتگان اساطیری ايران باستان پس از آفرينش امشاسپندان اورمزد ايزدان را می آفريند که قوای منفی مقابل آن ها ديوان هستند . ديوان در دنيای اهريمنی قرار دارند و از آفريده های اهريمنند. شماری از ايزدان از خدايان باستانی هستند يعنی پيش از زرتشت نيز جنبه خدايی داشته اند مانند ناهيد ، مهر ، وای ، تيشتر ، بهرام و رپيثوين . برخی با آيين های دينی ارتباط دارند مانند ايزد آتش و ايزد هوم و بعضی از آن ها مفاهيم اخالقی و انتزاعی هستند که تشخص يافته اند مانند مفهوم راستی. حتی نام امشاسپندان نيز در اين مقوله قرار می گيرد . برخی نماد پديده های طبيعی هستند مانند ايزد خورشيد و آسمان . تعدادی نيز از قهرمانانند که دارای برخی ويژگی های مينوی هستند. ما در اين بخش با ايزدان آشنا می شويم و همچنين به قهرمانان و فرمانروايان در دوران گيتی و اسطوره آفرينش خواهيم پرداخت. ايزدان در متن ها با تصوير پردازی های اساطيری توصيف شده اند . گرچه گاهی توصيفات بشری نيز دارند ويژگی های ايزدی آن ها ورای انسان هاست مانند ايزد مهر که هزارگوش و ده هزار چشم دارد يا بهرام که به صورت های گوناگون در می آيد . در باور های ايران باستان هر شخصيت مينوی استعداد آن را دارد که صورت مادی داشته باشد و حتی برخی بر اين عقيده اند که جهان اين چنين به وجود آمد که جهان مينوی صورت گيتی به خود گرفت و از اين روست که موجودات آسمانی می توانندبه شکل های گوناگون مادی در آيند مانند تيشتر و بهرام . خدايان مهم بر گردونه سوارند ، گردونه هايی با چهار اسب . اسب ها غالبا”تناسبی با خدای گردونه ران دارند مثال”چهار اسب گردونه آناهيتا ، ابر ، باران ، برف و تگرگ هستند. خدايان سلسله مراتبی دارند برخی از آن ها از اهميت بيشتری برخوردارند و برخی وظايف کم اهميت تری برعهده دارند . در کل طبقه بندی اين خدايان کار آسانی نيست .

اهريمن ، ديوها در شاهنامه فردوسی

هر گاه اين برداشت را بپذيريم که ايزد شناسی فردوسی از سرچشمه های اوستا و دفتر های پهلوی مايه گرفته است ، به طبع خاستگاه های ديو شناسی اونيز همان ها خواهد بود. در اين جا می توانيم به گونه ای سرراست و بی هيچ دو دلی و ناباوری زنجيره های وابستگی های او به مرده ريگ فرهنگ باستانی را پی بگيريم و جزء به جزء آن ها را باز شناسيم. برای نمونه در گفت و شنود ميان انوشيروان و وزيرش بزرگمهر ، وزير می گويد که:

«ديوان توانمند به چيرگی بر جان و خرد مردمان ده تن اند » و شهريار از او خواستار بر شمردن نام اين ديوان می شود : … بدو گفت کسرا که ده ديو چيست ؟ کز يشان خرد را ببايد گريست ؟ چنين داد پاسخ که : آز و نياز دو ديوند بازور و گردن فراز دگر خشم و رشک ست و ننگ است و کين چو نمام و دو روی و ناپاکدين دهم آن که از کس ندارد سپاس به نيکی و هم نيت يزدان شناس

ديو سپيد مطابق شاهنامه فردوسی در کوهستان مازندران زندگی دارد . با هيکل آدمی است ولی بسيار بزرگ و زورمند : يکی کوه يابی مر او را به تن برو کتف و يالش بود ده رسن کليد پيروزی شهر مازندران گذشتن از مکان اوست . اگر از او گذر کردی ديگر کسی را يارای مقاومت تو نيست . اين خوان هفتم است . در منطق الطير عطار هم برای رسيدن به سيمرغ بايد مراحل مختلف را طی و سرانجام از کوه قاف گذر کرد. هنگامی که کاووس به عزم تسخير شهر مازندران تا دروازه ورودی آن کشور رسيده است به شاه مازندران خبر می برند . او ديو سپيدرا مامور سرکوبی کاووس و لشکريانش می نمايد . ديو سپيد با هيکل يک ابر تيره می آيد و بر لشکر ايران سنگ و خشت می بارد

فر در شاهنامه فردوسی

فر در آيين ايران باستان دارای اهميت ويژه بوده و آن عبارت از فروغ ، شکوه ، بزرگی ّ و اقتدار مخصوص است که از سوی اهورمزدا به پيامبر يا رهبر بخشيده می شود . فر فروغی است ايزدی به دل هرکه بتابد از همگنان برتری يابد. از پرتو اين فروغ است که کسی به پادشاهی رسد. برازنده ی تاج و تخت گردد و آسايش گستر و دادگستر شود و هماره کامياب و پيروزمند باشد. همچنين از نيروی اين نور است که کسی در کمالات نفسانی و روحانی آراسته شود و از سوی خداوند از برای راهنمايی مردمان برانگيخته گردد و به مقام پيغمبری رسد و شايسته الهام ايزدی .” به عبارت ديگر آن که مويد به تاييد ازلی است ، خواه پادشاه ، خواه پارسا و خواه نيرومند و هنرمند ، دارای فر ايزدی است ، چون فر پرتو خدايی است نا گزير بايد آن را فقط از شهرياری شمرد که يزدان پرست و پرهيزگار و دادگر و مهربان باشد. به همين جهت در اوستا ستمکاران مانند ضحاک و افراسياب بيدادگر و ستمگر دارنده ی فر خوانده نشده اند. چنانچه جمشيد تا زمانی که کامکار بود زبان به دروغ نيالوده بود يا بنا به مندرجات شاهنامه خودستايی نکرده بود. همين که دروغ به زبان راند فر از او بگسست.

نتیجه‌گیری:

اسطوره بخشی از فرهنگ ایران باستان را شکل می‌دهد که میتواند شامل فرشتگان و ایزدان نظیر باد، آتش، آب، آناهیتا باشد می‌تواند شامل اهریمنان نظیر دیو سپید یا دیو بالدار گردد و همچنین فر که نشان از انسان‌های پاک و مورد قبول درگاه الهی دارد. به این ترتیب در سراسر مسئله خیر و شر مسئله‌ای اساسی و پایه‌ایست که در شاهنامه جلوه‌های گوناگون به خود گرفته است.

 

جمع آوری کننده مطلب: آموزگار محترم فارسی آقای حسن زاده

تایید کننده مطلب: معاونت محترم دوره دوم آقای سامانی


امتیاز شما به این محتوای آموزشی ؟ جمع امتیاز 0/20